مشاهیر روسیه

مشاهیر فرهنگی روسیه

ویچسلاو ایوانوف  Вячесла́в Ива́нович Ива́нов؛

(۱۶ ژوئیه ۱۹۴۹–۲۸ فوریه ۱۸۶۶) را فرزانه شعر نمادگرایی روسیه خوانده‌اند. شاعر، محقق و منتقد ادبی بود و در مسکو زاده شد. در دانشگاه برلین در رشته تاریخ و ادبیات و زبان دوران باستان تحصیل کرد و رساله دکتری خود را در ۱۹۲۳ میلادی به پایان رساند. به زبان‌های آلمانی و ایتالیایی مسلط بود. در آغاز پیشه تاریخ‌دانی و واژه‌شناسی را دنبال می‌کرد تا آنکه نخستین مجموعه شعر خود به نام «ستارگان راهنما» را در ۱۹۰۲ منتشر کرد و در جایگاه شاعران نمادگرا قرار گرفت. در ۱۹۰۴ مقاله ای در نشریه «راه نو» منتشر نمود به نام «کیش یونانی رنج و ایزد جاوید» که سر و صدای زیادی به پا کرد. در همان سال شعری به نام «شفافیت» سرود و در سال ۱۹۰۷ شعر «اروس»، ۱۹۱۱ «شور قلبی» و ۱۹۱۲ «راز لطیف» را منتشر کرد. انقلاب روسیه او را مجبور به مهاجرت کرد. در ایتالیا ادبیات اسلاو تدریس می‌کرد و مقالات متعددی به زبانهای آلمانی و ایتالیایی نوشت. او در سالهای پایانی عمر تحولی را در خلاقیت خود تجربه کرد و وضوح و سادگی و پیوستگی احساس را در «دفتر خاطرات رم» به مخاطب عرضه نمود.


میخاییل باختین  Михаи́л Миха́йлович Бахти́н؛

(۷ مارس ۱۹۷۵–۱۷ نوامبر ۱۸۹۵)از رهبران مکتب شکل گرایی روسی ست. وی پژوهشگر ادبی و نظریه‌پرداز بود که او را بنیانگذار پست فرمالیسم می‌دانند. باختین در اودسا دبیرستان را تمام کرد و در ۱۹۱۳ میلادی وارد دانشکده زبان‌شناسی تاریخی شد و خود سال بعد از آن به دانشگاه پتربورگ رفت. او از محضر استادانی چون زلینسکی؛ پژوهشگر ادبیات کلاسیک، وودنسکی، فیلسوف برجسته و تروفسکی؛ استاد زبان وادبیات اسپانیایی بهره برد و در اثر خود «تراژدی هومری» از این شاگردی استفاده کرده‌است. باختین در ۱۹۲۹ کتاب «مسائل بوطیقای داستایفسکی» را منتشر کرد و در آن منطق مکالمه را با نام چندصدایی معرفی نمود. وی سال‌های جنگ را در مسکو گذراند. وی رساله ای در باب رابله؛ نویسنده سده شانزدهم فرانسه نگاشت که به عنوان رساله دکتری وی سالها بعد در ۱۹۶۵ میلادی منتشر شد. باختین در این اثر می‌گوید هر بوطیقایی که شایسته این نام باشد باید بر تعریف تازه ای از موضوع استوار گردد، متون ادبی باید همچون فرایندی اجتماعی تلقی شود که عمیقاً در تاریخ جای دارد.


اولگا برگولتس  О́льга Фёдоровна Бергго́льц؛

(۱۳ نوامبر ۱۹۷۵–۱۶ می ۱۹۱۰) شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار و عضو اتحادیه نویسندگان شوروی، متولد لنینگراد است. نخستین مجموعه شعرش در ۱۹۳۴ میلادی منتشر شد و در پی آن کتاب «ترانه‌ها» ۱۹۳۵ و «برگ ریزان» ۱۹۳۸ از این بانوی روس انتشار یافت. خاطرات وی از محاصره لنینگراد به نام‌های «لنینگراد» ۱۹۴۲ و «جاده تر» ۱۹۴۵ حکایت محاصره ۹۰۰ روزه این شهر در جریان جنگ جهانی دوم و دیدگاه او نسبت به رویدادها را بیان می‌کند. او در این یادداشت‌ها با لحنی ساده، از ایمان، شجاعت و غرور مدافعان شهر و کشورش می‌گوید. این نوشته‌ها به نوعی بازتاب تجارب نسل اوست. در ۱۹۵۱ به دلیل سرودن اشعار حماسی، جایزه دولتی لنین را دریافت کرد. فیلم مستندی از زندگی او در سال ۲۰۱۰ میلادی ساخته شد.


ایوان بونین  Ива́н Алексе́евич Бу́нин؛

(۸ نوامبر ۱۹۵۳–۲۲ اکتبر ۱۸۷۰) شاعر و نویسنده روس، برنده جایزه نوبل ادبیات ۱۹۳۳ میلادی است. او از خانواده ای اشرافی، درونگرا و علاقه‌مند به سفر بود. ابندا کار خود را از روزنامه‌نگاری آغاز کرد و بعدها پا به عرصه ادبیات و نویسندگی گذارد. شعر و نثر او مضامینی از غنای طبیعت، زیبایی اندوه زا و شب را تداعی می‌کند. نثر وی ثابت می‌کند که یکی از استادان بزرگ زبان و ادبیات روسی ست. داستان‌هایش تغزلی و سرشار از توصیف‌های طولانی از طبیعت است. با انقلاب بلشویکی در روسیه تصمیم به مهاجرت گرفت و در پاریس ساکن شد. بونین را از آخرین نمایندگان ادبیات سده نوزدهم روسیه می‌دانند، اگرچه وی تا نیمه دوم سده بیستم زندگی می‌کرد اما تنها درباره روسیه ای می‌نوشت که تولستوی و چخوف ترسیم می‌کردند. وی هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات گفت که به هیچ سبک خاصی تعلق ندارد؛ نه سمبولیست است نه ناتورالیست، بیشتر عمرش را در روستاها گذرانده و در نهایت این شعر سعدی را می‌خواند که: در اقصای عالم بگشتم بسی.. به‌سر برده‌ام ایام با هرکسی.. تمتع به هر گوشه ای یافتم.. ز هر خرمنی خوشه ای یافتم…


باریس پاسترناک  Бори́с Леони́дович Пастерна́к؛

(۳۰ می ۱۹۶۰–۱۰ فوریه ۱۸۹۰) شاعر، نویسنده و مترجم روسی از خانواده ای فرهیخته و هنرمند متولد مسکو است. کیش خانواده یهودی بود اما پاسترناک به مسیحیت گروید. وی اولین شعر خود را در سن ۲۳ سالگی سرود. پس از آن اشعار بیشتری سرود و شعرهایش در چارچوب سمبولیسم قرار داشت اما با توع بیشتر. در دانشگاه فلسفه خواند و به فلسفه کانت علاقه‌مند شد. فعالیت وی با بروز جنگ جهانی اول درهم ریخت اما پس از انقلاب ۱۹۱۷، در کمیساریای خلق استخدام شد و در آنجا با آثر مارسل پروست آشنا گشت. در سال ۱۹۳۵ میلادی اشعارش تجدید چاپ و به ۵ زبان خارجی ترجمه شدند. در ۱۹۵۶ نوشتن رمان» دکتر ژیواگو« را تمام کرد و در ۱۹۵۸ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.


ورا پانووا  Ве́ра Фёдоровна Пано́ва؛

(۳ مارس ۱۹۷۳–۲۰ مارس ۱۹۰۵) نویسنده روس متولد شهر روستوف است. او نویسندگی را در جریان جنگ جهانی دوم آغاز کرد و رمان «همسفران» در ۱۹۴۶ از وی نویسنده ای معتبر ساخت. پانووا با این داستان جایزه استالین را دریافت نمود. این داستان تنها از جنگ و قهرمانی سربازان نمی‌گوید بلکه به زندگی خصوصی و مشکلات خانواده سربازان می‌پردازد اما همه چیز را به شکلی توصیف می‌کند که پرشور و غرورآفرین باشد. این بانوی نویسنده، رمان «کارخانه» را در ۱۹۴۷ و «گذشت سالها» را در ۱۹۵۳ نگاشت. او داستان‌نویس کودکان نیز بود و «سریوژا»، «والیا و والودیا» از دید کودکانه روایت می‌شوند.

 


یِوگِنی زامیاتین  Евге́ний Ива́нович Замя́тин؛

(۱ فوریه ۱۸۸۴–۱۰ مارس ۱۹۳۷) نویسنده، منتقد، نمایشنامه نویس و یکی از موثرترین افراد در تکوین ادبیات روسی به ویژه در دهه ۱۹۲۰ ادبیات این کشور به حساب می‌آید. پدرش کشیش ارتدوکس و معلم مدرسه ابتدایی و مادرش نوازنده چیره‌دست پیانو بودند. در ۱۹۰۲ زامیاتین دانشجوی مهندسی دریا در مؤسسه پلی تکنیک سنت پترزبورگ بود. در سال ۱۹۰۵ به حزب بلشویک پیوست. از حدود ۱۹۰۸ به عنوان نویسنده مطرح شد. از ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۱ آثاری منتشر کرد که چندان مورد استقبال نبودند. از ۱۹۱۱ نوشتن را به صورت جدی آغاز نمود. رمانی با عنوان «یک حکایت شهرستانی» در نشریه ادبی «زاویتی» منتشر کرد و با آن در سراسر روسیه مشهور شد. رمان «دخمه فراموش شده»، «آوریل»، «زهدان»، «جان‌سخت‌ها» و «آفریقا» از دیگر آثار او طی سال‌های ۱۹۱۴–۱۹۱۶ هستند. مضمون اصلی در رمان‌های قبل انقلاب زامیاتین اغلب حکایت کارکنان دولت، روحانیان، بازرگانان و طبقه متوسط جامعه بود. پس از انقلاب ۱۹۱۷، وی از نیروی انقلاب استقبال می‌کرد و نُمود آن در آثارش نیز هویداست اما به برخی عملکرد افراطی بلشویک‌ها انتقاد داشت و در سلسله مقالاتی که منتشر می‌نمود به سیاست‌های آنان می‌تاخت. رمان «صیاد انسان‌ها»، «شمال» و «غار» از دیگر آثار اوست. او در اوج فعالیت نویسندگی با ماکسیم گورکی دررفت‌وآمد بود و گورگی او را خبره زبان روسی می‌دانست و استعدادش را می‌ستود. زامیاتین با حمایت گورکی به نمایشنامه نویسی نیز روی آورد و نخستین نمایشنامه خود را به نام «شعله‌های سن دومینیک» در ۱۹۲۲ با مضمون ارتداد، اومانیسم و خطاپذیری در محیط اسپانیای قرن ۱۶ نوشت. امروزه در غرب بیشتر وی را با رمان «ما» که در سال ۱۹۲۷ نوشته شد می‌شناسند. این رمان با تصویرپردازی عالی و سبکی موجز جایگاه نویسنده را در سطح جهانی ارتقا داد. وی در ۱۹۳۱ شوروی را ترک کرد و در پاریس تا آخر عمر ماندگار شد. چند داستان کوتاه حاصل مهاجرت اوست.


الکساندر سولژنیتسین Алекса́ндр Иса́евич Солжени́цын؛

(۸ اوت ۲۰۰۸–۱۱ دسامبر ۱۹۱۸) نویسنده روس و یکی از درخشان‌ترین استعدادها در نثر روسی پس از جنگ جهانی دوم است. وی در خانواده ای فرهنگی متولد شد و چون ۱۹۱۸ به دنیا آمد به او لقب فرزند اکتبر داده بودند چرا که در رژیم شوروی این لقب به فرزندانی داده می‌شد که پس از انقلاب اکتبر به دنیا آمده بودند و انتظار می‌رفت در بنای کمونیسم و در آینده آن نقش مهمی ایفا کنند. سولژنیتسین ریاضیات خوانده بود اما دوره‌هایی در زمینه ادبیات و فلسفه نیز گذراند. در کتاب‌هایش به سبب دانشی که در حوزه ریاضیات و فیزیک و پزشکی ارائه می‌کند، خواننده را تحت تأثیر قرار می‌دهد. در زمان جنگ جهانی دوم به عنوان افسر به جنگ رفت و از آنجا نامه ای فرستاد که به صراحت اشتباهات استالین را برمی‌شمرد. به همین سبب در فوریه ۱۹۴۵ دستگیر و به مسکو اعزام شد. جرم او فعالیت ضد خلق و بهتان کینه ورزانه بود که نتیجه آن ۸ سال زندان و اردوگاه تأدیبی بود. وی همواره در آثار خود حکومت کمونیستی را محکوم و مورد پرسش قرار می‌داد و یکی از نیرومندترین معارضان رژیم شوروی و شخصیتی مؤثر در تاریخ روشنفکری قرن بیستم به حساب می‌آید. مدتی از زندگی خود را در تبعید گذراند و همواره توسط کا گ ب تحت نظر بود. وی در سال ۲۰۰۸ در خانه ییلاقی خود واقع در حومه مسکو درگذشت و در صومعه دانسکی به خاک سپرده شد. در مراسم تشییع او پوتین، مدودوف، بسیاری هنرمندان و نویسندگان و مردم عادی شرکت داشتند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا